یک دختر به دنبال در کوله پشتی به دنبال بلیط اتوبوس از دست رفته بود. یک قطعه لعنت کاغذ است این تنها فرصت برای دانش آموزان به خانه بروم اما سرنوشت شوخی در مورد آن. پیگگی بانک اسپانیایی ندارد و یک پنی در جیب خود نشسته و تلفن برای تماس با بستگان و هیچ کس در همه نزدیکی ایستگاه اتوبوس. پدر جستجو در وحشت در میان توده ای از شورتی, جارو, سینه بند قسم از نومیدی هنگامی که یک است که جادار توقف در کنار آن. دو پیشنهاد یک زن جوان سوار شدن به خوابگاه وعده داده شده به رفتار خود و احمق البته باور این دو آقایان که او تا به حال سوپر سکس در اینستا دیده ام با چشم خود تنها به طور خلاصه. نیمی از راه را به مقصد خود را دقیقا جایی که تمدن واقعا وجود ندارد و مردم خواستار آن شدند که فریب خورده به صمیمی تهدید به زمین در اعماق فرود شناخته شده نیست. کمی تا به حال هیچ انتخاب - او باید آزمون را از دهان خود بیرون کشیده و پاهای خود را احساس می کنم تمام جذابیت از یک محل از یک آشنایی غیر عمدی پشت سر هم بر روی زبان با یک جریان از دانه های گل آلود است.