در راه شروع یک روز جدید برای تیره هنگامی که او را دوست ویکتوریا متوقف شده به بازدید خود را با بهترین دوستان بحث در مورد مشکلات فوری در حالی که نوشیدن چای که ناگهان باران شروع به در خیابان قوی وزش انداخت و مردم را از پای خود رعد و برق و رعد و برق تحت فشار قرار دادند و ترور به مهمانان که خجالتی هستند. سپس دوستانه میزبان مردی از جوانان خود را به انجام کسب و سایت قمبل در اینستا کار به همسایه شهر پیشنهاد کرد که دختر ترسو باقی بماند اما این کافی نیست. ویکتوریا فقیر بپرسید نیکی برای رفتن به رختخواب با او و نه چراغ خاموش همه شب ظاهرا ترس از تاریکی. دوست دختر تداوم آن کمی بیشتر شیرین قبل از خواب و پس از آن تبریک می گویم هر شب دیگر و دروغ گفتن را در کنار خود محکم بدن خود را. نیکی نمی توانید بخوابید برای مدت زمان طولانی